روز جمعه است. فردا و پسفردایش تعطلیل هستیم.
بچه که بودیم این چنین روزی با دممان گردو میشکستیم و همه باهم دم میگرفتیم.
فیتیله فردا تعطیله.
گر چه تعطیل و غیر تعطیل، برای من یکسان بود. روزهای غیر تعطیل مدرسه بود و محدودیتهای معلم و ناظم و روزهای تعطیل ایستادن در مغازهی بیمشتری پدر و خستهگیهایش.
مراجعی داشتم که سر وعده حاضر نشد. او هم چون من خارجی است. با خانوادهاش، از نقطهای در كشور لتوپار شدهی سابقن یوگوسلاوی فراری شده و بدینجا پناه آورده است. هنوز یکدیگر را ندیدهایم. شاید اصلن چنین اتفاقی نیفتد.
گفتم که او از كشوری میآید كه روزی رهبرش تیتو، مظهر مقاومت بود دربرابر آلمان فاشیست. او با رهبریاش توانست شش ملت را زیر یک پرچم گرد هم آورد. نسل من برای دیدن فیلم های چریكی کشور اوع در مقابل سینماها صف میبستند. فیلم تمام میشد، هر یک از ما، در رویا، جای قهرمان وطنپرست فیلم را به خود اختصاس میداد و با كلاشینكفی در كف، برفراز درهای ازكوه های ســـربه فلك كشیدهی وطن، راه بر «ارتشیان مزدور شاهنشاهی» میبستیم برای ایجاد کشوری خلقی.
اما همین كه تیتوی دیکتاتور رفت، كشورش هم پارهپاره شد. جانشینانش با همسایهگان دیروزی خویش، همان كردند كه نازیها با خودشان كرده بودند.
از وقت بازمانده سوء استفاده میكنم، حوصلهام سر رفته است. حال خواندن و نوشتن به زبانی جز زبان مادریم را ندارم. چرخی میزنم در اقصای جهان تار عنکبوتی بیاری تكنولوژی غرب و با استفاده از اینترنت. سری میزنم به كلبهی یاران نادیده ولی آشنا و میخوانم نظرات بغضآلودهشا ن را.
ترك و فارس به جان هم افتادهاند. برای اثبات درستی نظریهی خویش، حتی فردوسی را نیز نبش قبر كردهاند . یكی دادستان «یوسف و زلیخای« او را دال برتوبهاش دانسته است از اهانتی كه حکیم در شاهنامه به «ترکها« کرده است.
دیگری با سند و مدرك اثبات كرده است كه مثنوی «یوسف و زلیخا» را سروده است نه حکیم فردوسی.
ناگفته نماند كه این هموطنِ همزبان من، اصلن قلمی محترمانه ندارد. با وجودی اینكه تركها را به «پان تركیست» متهم میكند، متاسفانه دفاعیهاش، مملو است از توهین به هموطنان ترك زبان ما. درجائی ادعا کرده است كه «ساكنین غیرفارس ایران زمین، زبان فارسی را خود داوطلبانه اختیار كردهاند(نقل به مضمون).
گرچه ادعای نویسندهی مقالهی «توبهنامهی فردوسی» و مثنوی استنادی ایشان، از نظرعلمی سست و بیپایه است ولی حد اقل نویسنده، حرمت قلم را نگاه داشته است و آنرا آلودهی حرفهای رکیک و ناشایست نکردهاست.
دلم میگیرد. با وارد كردن * ۲۳* ۱# تلفنم را میبندم تا اگر مراجعی زنگ زد و سراغم را گرفت بداند که راهی خانه شدهام.
یك ساعت زودتر كارم را تعطیل میكنم. گوشی رادیوی جیبیام را توی گوشهایم کرده و با آرزوی تعطیلاتی خوش برای تنها همكار باقی مانده دراداره، از پلهها سرازیر میشوم.
میزگردی است در رادیو و موضوع بحث امکان استقرار دموكراسی در کشور روسیه است. به یاد مراجعم میافتم كه نیامد.
راستی چرا نیامد؟ یوگوسلاوی پارهپاره شده در نظرم مجسم میشود و جنگهای نژادی آنجا. و قیافهی آن زن مسلمان بوسنیائی فلك زده، درذهنم جان میگیرد كه قربانی تجاوز جنسی صربهای مهاجم شده بود.
کسی از زنان مسلمان هموطناش، او را تحویل نمیگرفت. همه از او رم میکردند. انگار که او خود، مردان دشمن را به بستر خویش دعوت کرده بود! عجب!
چشمانم سیاهی میرود. به خانه رسیدهام. رادیویم خاموش شدهاست.
كی؟ نمیدانم.
غرق در افکارم هستم. در آپارتمانمان را باز میكنم. صدای استاد فرهی، فضای كوچك خانه را پركرده است. درد او نیز درد ایران است.
از خودم میپرسم راستی كدام ایران؟
و این فكر آزارم میدهد:
نكند كه ما هم پس از تحمل این همه رنج، چون ساکنان شبه جزیرهی بالکان به مصیبت برادركشی دچار شویم।
دوشنبه سیزدهم بهمن ماه ۱۳۸۲
ساعت ۲۰:۳۸
این فکر شما مرا نیز آزار می دهد و دعا می کنم که چنین نباشد.
به نظر من شاهنامه فردوسی کاری کم نظیر است. حالا بجز ماجرای ترک و فارس ، دوستانی هم هستند که زن سیزش کرده اند . ابیاتی سروده که به موضوع داستان ارتباط دارد نه به زن ستیزی.
دیروز در سایت بازتاب نوشته ای دیدم که در نهایت عقب ماندگی و بی فرهنگی با جملات کاملا رکیک به ترک زبانان تاخته شده بود. هر چه سعی کردم از سایت بازتاب شماره تماسی پیدا کنم و آنها را از این اقدام عصر حجری خود مطلع سازم موفق نشدم . اما عزیزان برای هر ملیتی فرهنگ وزبان مادری پرمعناترین واژه است همان طور که هم وطن های فارس زبان از تغییر نام خلیج فارس ناراحتند بدانند این عمل از طرف دولت و حکومت چندین دهه است که بر پیکره زبان و فرهنگ ما ترک زبانان وارد می شود به عنوان نمونه رود آراز را به ارس -رود جغ آتی را به زرینه و سیمینه رود – شهرساین قلعه را به شاهین دژعوض کرده و نمونه های متعدد دیگر که اخیرا نیز ممنوع بودن اسامی ترکی برای اصناف بوده است .پس بهتر است به فرهنگ و زبان هم احترام بگذاریم تا احترام ببینیم.قرن 21 است و ما نسبت به فرهنگ های دیگر خیلی عقب مانده ایم چنان چه یک مسافرت کوجک به یکی از کشورهای همسایه گواه این خواهد بود.
سلام … جالب هست که در سوئد از عقبگرد در تايلند حرف میزنند. در آلمان که تک و توک رسانهها يا برنامهای به ان اشاره ميکنند. اکثرا فقط حرف از نخستوزير فاسد و باجناق و خواست مردم که استعفای رييس دولت باشد هست.
وقتی يوگوسلاوی تيکه تيکه بنظر من امد که تمرينی برای خاورميانه، بخصوص ايران هست. اشخاصی به اصتلاح ايرانی دوست با فحش و گفتن خيال پوچ برتری فارس و … و … ، بلاگهايی که به زبان فارسی از ترک و عرب بودن تمجيد کرده و به بهانه آگاه کردن هم مليتیهای خودشان از زبان و فرهنگ خود تمجيد کرده اما وقتی به زبان فارسی مینویسند و آنچه و آنطور که مینویسند، متوجه ميشوی که غرض انگولک و شلوغ کردن و به جان همدیگر انداختن آدمها و بغول معروف گل آلود کردن آب هست. حال ما هستيم که حماقتمان چه حد هست تا در دام اينها افتاده و خود را با جدايی تصعيف کنيم.
عمو اروند فکر کردم که فقط خودم بعضی وقتها حال هیچ زبانی را به جز زبان مادری ام ندارم!!!!!!!!!!!
ببینید , آذری ها هم ترکی حرف می زنند ولی خیلی از آنها اصلا نژاد ترک اصیل یا همان زرد نیستند فقط بخاطر حملات مغول و حکومت چند صد ساله ترکهای واقعی یعنی مغول ها زبان آن مناطق هم تغییر کرده است و اصولا همه ما از یک پوست و خون هستیم . اگر به زبان باشد پس الان نصف آفریقا فرانسوی و نصف دیگر باید انگلیسی می بود که !!!!!! این ها فقط به خاطر عدم مطالعه و همچنین سوء استفاده برخی از دوات ها برای رسیدن به نیات پلیدشان است .
پاینده ایران و ایرانی از هر قومی که باشد آذری , پارسی , کردی , بلوچ , لری و …
ما همه ایرانی هستیم و در این واقعیت شکی نیست و بهمین دلیل نیز باید به پذیریم که دیگر هموطنانمان حق دارند به زبان خودشان بگویند و بنویسند. ما که بودهایم و چه بودهایم و اشاره به نژاد و رنگ پوست و … دردی را دوا نمیکند جز ترویج فلسفهی نژادپرستی. اگر استدلال شما را اصل قرار دهیم پس تمام مردم شاخ آفریقا نیز که اکنون از جملهی کشورهای عرب زبان هستند، باید تغییر زبان دهند و به سال ۰۰۰۰ هجری بازگشت کنند که زبان دیگری داشتهاند. و فارسها نیز که مادها به کردی نزدیکتر است تا فارسی امروزهی ما.
نه هموطن من نمیشود بزور ترک را فارس کرد. ترکهای ترکیه کوشیدند و کردها را ترک کوهی نامیدند ولی نتیجهاش چه شد جز فراقافکنی و برادرکشی. ارامنه را نیز قتل عام کردند که میخواستند کشوری بسازند از نسل خالص ترک. در این قرن نسل خالصی وجود ندارد.
من مادرم نسب از اعراب میبرد و پدر از لرها و نوهام از سوئدیها. راستی من کجاییام؟
باور به برتری یک آدم بر اساس نژاد یا زبان نژادپرستی است. بعد این در مورد مذهب و عقیده و شکل و رنگ و جنس و صنف و… هم تعمیم پیدا می کنه. اما این بحثها از سوی اقوام در ایران نه تنها از مسایل فرهنگی موجود که ناشی از نابرابریی است که همواره بر آنها دیکته شده. یک پذیرش اجتماعی برای باور به حقوق بشر راه مقابله شاید باشه.
اختلافات انسانی از نکاتی است که همیشه وجود دارد. مهم آنست که ما بتوانیم این اختلافات را با درک متقابل و دور از هرگونه تحمیل و تحقیر حل کنیم. با آن چه که شما نقل کردهاید، هرکس چنان راهی را برود، به «ترکستان» خواهدرفت.
کاش خود شما راه کعبه را نشان میدادید!
در نوشتهی شما چهار تصویر متفاوت وجود دارد: مردی از یوگسلاوی سابق قول دادهاست بیاید و نیامدهاست/ تیتو شش ملت را با زور سرنیزه در زیر یک سقف جمع کرده است/ دعوای فارس و ترک در ایران، گاه با اهانت و بددهنی همراه است/ خطر تجزیه ی ایران می تواند یک احتمال باشد/ من در مورد اختلافات ملی و مذهبی در میان ایرانیان، خواستم نظری بدهم. این اختلافات به دلیل آن که هرگز با زبان متمدنانه مطرح نشده، در بافتی از توطئه و بدگمانی نسبت به یکدیگر شناور است و تا دریافتهای آشکار و احترام انگیز میان طرفین اختلاف رد و بدل نشود، شاهد چنین موردهایی باید بود./ نقش افرادی از قبیل شما که در مسیر روشنگری قدم میزنند، قطعاً نقش سازندهای خواهد داشت.
تورکون دیلی اولئن ده یل اوزگه دیله دونن ده یل
شهرستان سولدوز رادراستان آذربایجان غربی چرا به شهرستان نقده تغییر نام داده اند؟!
در جواب سهند سلیمان زاده باید عرض کنم که نام سولدوز را بهمان دلیل به نقده تبدیل کردند که نام قصبه را به اروندکنار. دلیلش را از من مپرسید که من در آن نقشی نداشتهام.
در جواب شمیم استخری
من راوی داستانم و آنچه دیدهام نقل میکنم. کنجکاوی در داستان به عهدهی خواننده است که خود دلیل برادرکشیهای این چنینی را کشف کند.
شما به نظر من درست برداشت کردهاید بر عکس افشان طریقت.
دوست ارجمند درست به چیزی اشاره کرده اید که هموارهاز آن وحشت دارم سه واقعه را آرزو میکنم پیش نیایدانقلابی دیگر جنگ داخلی و دخالت بیگانه که میدانم حمام خونی به راه خواهد افتاد که چه درگیری بالکان و چه قاره سیاه و . . . در مقابلش اتفاقات کوچکی خواهند بود.