دوست شاعر و دلسوختهام؛ اسد رخساریان؛ با دیدن چشمان در حال احتضار «ندا» چون همهی انسانهایی که شرارهی آزادیخواهی در دلشان زبانه میکشد، نه بمانند خامنهای که فرمان قتل صادر میکند به حمایت از چوپان دروغگو که «افکارش به افکار رهبر نزدیکتراست» از خود بیخود شده و شعر زیرین را سروده است.
چشم های «ندا» را هرگز
جهان هستی فراموش نکند
فوران خون را از دریچهی چشماش
بر گونههایاش پرده پوش نکند
آن آتش عشق و آزادی را
در نگاهاش خاموش نکند
نقّاش دم مرگ او هم نیز
دستکاریای در نقوش نکند
حادثه در خیابان و پیش چشم پدر
و در نگاه خلق جوان که خروش نکند
ولی خون جوانان به جوش آمد
آنسان که روزگار فراموش نکند
دیباچهی امیدی دوباره نوشت
خون یک زن که حلقه به گوش نکند
«ندا» ندا داد که من رفتم !
خوش آن که خود را بازیگوش نکند
زیبای خفتهی ایرانی در مرگ
جز آرزوی آزادی در آغوش نکند.
۲۲ /۶/ ۲۰۰۹
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟