از دیدگاه لئو پستمن در کتاب «روانشناسی شایعه» شایعه، گزاره یا موضوعی بدون ملاكهای اطمینانبخش است كه به صورت شفاهی از فرد به فرد و «دهان به دهان» منتقل میگردد. شایعه فرایندی را گویند كه اخباری غیر واقع از طریق آن انتشار یابد. معمولن شایعه از اطلاعات نادرست سرچشمه میگیرد و با اظهارات اغراقآمیز و شبههبرانگیز همراه است . فقدان خبر و منابع موثق، فضای رواج شایعه را گسترش میدهد. برای رواج شایعه عمومن از مردم استفاده میشود و رسانهها در مرتبهی بعد، آن را دامنزده یا تكذیب میكنند. نقطهی تمركز شایعات نكاتی است كه مردم حساسیت بیشتری نسبت به آنها دارند. ممكن است شایعه درونمایهای از واقعیت داشته باشد»تانباشد چیزکی،مردم نگویند چیزها». كاربرد عمده شایعه در جنگهای تبلیغاتی و روانی است و زمان شیوع آن بیشتر در موقعیتهای نابسامان و آشفته و زمانهای بحرانی جنگهای سرد و گرم است. برجستگی و در برگیری، دو ویژهگی مشترك شایعه و خبر است. علل و زمینه های بروز شایعه بطور اجمال عبارتند از: ۱- وجود وابستگی خبری و اطلاعاتی به رسانههای عمده ۲- بالا بودن میزان هیجانات و التهابات اجتماعی ۳- ضعف همبستگی اجتماعی و وجود شكافهای سیاسی در جامعه ۴- وجود گروههای ثانویه (گروه های فشار) و یا با نفوذ در جامعه و رخنهكردن آنها به منابع خبری ۵- وجود تفكر و فرهنگ شایعهسازی و شایعهپردازی در جامعه ۶- ناكار آمدی و نهادینه نشدن نظام ارتباطی ۷- سردر گمی اجنماعی در زمینه كسب اطلاعات درست ۸- فقدان اعتماد به رسانههای همگانی ۹- وجود فضای بدبینی و سوءظن به منابع اطلاعاتی ۱۰- وجود حاكمیت سانسور بر منابع خبری با نگاهی دقیق به تعریف روانشناسانهی بالا و علل و زمینههای بروز شایعه در یک جامعهی بسته مانند میهن ما، میبینیم که تمام وجوه دهگانهی شمردهشده در بالا چه در دوران پیش از انقلاب و چه در این سیسالهی پس از انقلاب بر جامعهی ما حکمفرما بوده است. تمامی گروههای مبارز از چپِ چپ تا راستِ راست و هر دو رژیم حاکم «طاغوت و یاقوت» از مقولهی شایعه برای پیشبرد مقاصد سیاسی خویش نهایت سوء استفاده را کردهاند. برای نمونه، گروههای مبارز در سالهای دههی پنجاه خورشیدی، مرگ زندهیاد صمد بهرنگی بهنگام شنا در رود مرزی ارس به دلیل عدم آشنایی به فن شنا و حادثهی جانگداز مرگ او را به غلط به ساواک نسبت دادند. فضای بسته و تاریک سیاسی ایران آنروز نیز، این شایعه را پذیرفت. بهمین نحو خودکشی جهانپهلوان تختی، مرگ زندهیاد دکتر شریعتی در سوریه و دهها مورد دیگر که اشاره به یکیک آنها نتیجهای جز اطالهی کلام نخواهد داشت. رابطهی نزدیک انقلابیون ایرانی با انقلابیون فلسطین (اشتباه نشود، غرض مُهر تایید زدن به شیوههای راکتپراکنی حماس و یا اعزام نفرات انتحاری گروههای افراطی بخاک اسراییل نیست) همیشه خاری در چشم حکومت آریامهری بوده است. روی این اصل هم طرفداران رژیم پهلوی، حادثهی اسفناک هفدهی شهریور سال ۱۳۵۷ را با ایجاد شایعه به فلسطینیان حامی چریکها اعم از مذهبی و مارکسیست نسبت داد تا بار گناه فاجعه را از دوش سربازان خودی و نیروهای گارد شاهنشاهی بردارد. در عوض نیروهای مبارز نیز با توجه به جو امنیتی حاکم آن روز، تعداد کشتهشدگان حادثه را با ارقام سرسامآوری اعلام کردند و آن را دهان به دهان به منظور بدنام کردن حکومت شاه در سراسر کشور پخش کردند. بهمین نحو فاجعهی آتشزدن سینما رکس را. نه کشتار مردم دروغ بود و نه استفاده از نیروی نظامی سرکوبگر و نه جزغالهشدن نزدیک به ۷۰۰ نفر در آتشسوزی سینما رکس آبادان. اما شایعات با واقعیات تطابق نداشت. یعنی باز هم «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها». من در اینکه دل مردم ما در گروی مبارزات حقخواهانهی ملت فلسطین است شکی ندارم. مقامات اسراییلی نیز با آگاهی کامل بر این امر در رادیو اسرائیل با استفاده از سیاست سرکوبگرانهی حاکمین وطن ما و بستهبودن راههای خبرگیری و خبررسانی، نهایت سوءاستفاده از این موضوع را کرده و ملت فلسطین را (نه گروهای افراطی اسلحه بدست فلسطینی اعم از راست یا چپ) را جانی و آدمکش معرفی میکند و جنایات ارتش اسراییل را «دفاع مقدس» جلوه میدهد. در این برهه از زمان نیز دور از نظر نمیرسد که نیروهای مخالف دوستی مردم ایران و ملل عرب، گناه کشتوکشتار مردم بیدفاع و حقخواه مردم ما را به گردن نیروهای لبنانی یا فلسطینی اندازند و از این حربهی ناجوانمردانهی شایعهسازی بنحو احسن سوءاستفاده نمایند. انتساب کشتار، ضربوشتم مردم، تخریب اموال عمومی به اعراب و بخصوص به فلسطینیها یا لبنانیها به باور من میتواند کار لابیان اسرائیل، نیروهای عقبگرای ایرانی و یا آنانی باشد که از گسترش موج آزادیخواهی مردم ما به کشورهای عربی در بیم و هراس هستند، با استفاده از جو موجود و سیاست یهودیستیزی حاکمان فعلی ایران، قصد ایجاد نفاق بین ملل عرب و مردم ما را دارند. تلاش آنان بر این است که همهی بدبختیهای موجود را نه ناشی از روش ضد انسانی حکومت کودتا که ناشی از مشارکت باورهای دینی ایرانیان و اعراب جلوه دهند و گناه مسلمان شدن ایرانیان نه ناشی از فساد دربار ساسانیان و تسلط موبدان خشک مغز حاکم به امور مملکتی آن دوره بدانند. حکومت کودتا نیز از شیوع چنین شایعاتی مسلمن نهایت بهره را میبرد. چرا که انتساب قتل و کشتار و ضرب و شتم وحشیانهی مردم، به فلسطینیها و لبنانیها میتواند بار گناه عُمّال سرکوبگر او را کم کرده و «سربازان گمنام امام زمان حکومت را» در نظر مردم سادهاندیش و مسلمان ما، بیگناه جلوه دهد و ازین نَمَت برای خویش کلاهی بدوزد. گذشته از بحث بالا و بفرض صحت شایعات و استفاده حکومت کودتا از مزدوران عربتبار در حوادث اخیر وطنمان، باز هم بار اصلی گناه بر گردن حکومتیان ایران است که پول نفت و سرمایهی ملی میهن ما را بجای اینکه صرف بهزیستی ملت خویش کند، صرف استخدام مزدوران خارجی میکند تا بوسیلهی آنان، مردم را از وصول به خواستههای مدنی خویش محروم بدارد. چرا باید به دام احمدینژادها و حامیان سیاست ضد ایرانی، یهودستیز، ضد دموکراسی آنان بیفتیم و جنایاتی را که با فتوای آیتاللههای از الله بیخبر حکومتی و به دست عُمّال سربفرمان آنان و بهزینهی ملت فقیر ایران، انجام میگیرد، به دیگران نسبت دهیم؟
نه به مجازات اعدام
پستخانهی من
در جیمیل afrasiabi.mohammadاشتراک مطالب
دیدگاههای اخیر
-
آخرین یادداشتهای من
گوگلخوان من
- خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.
وبلاگستان
- خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.
موضوعات
- محیط زیست (9)
- مشکلات مهاجرت (35)
- معرفی کتاب (8)
- یادمانده های دوران تحصیل (4)
- یادماندههای کودکی (29)
- گوناگون (4)
- آدم معروفی نیستم (1)
- آزادی بیان (21)
- اجتماعی (54)
- بازی وبلاگها (10)
- ترجمهها (37)
- تغییر برای برابری (8)
- جنگ (11)
- حقوق بشر (37)
- خاطرات معلمی (30)
- خاطرات همدان (27)
- خاطرات گمرک (18)
- خاطرات آبادان (10)
- خاطرات اراک (7)
- خاطرات جنوب (8)
- خاطرات جنوب (3)
- خاطرات خورموج (5)
- خاطرات دیر (6)
- خاطرات سوئد (53)
- دوستی (53)
- دیدار از وطن (18)
- روزی بود، روزگاری بود (20)
- سفر به مراکش (مغرب) (1)
- سفرنامه (57)
- سیاسی (16)
- عمومی (34)
بایگانی من
آمار بازدید
- 31٬849 hits
فرا
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟