چه بنویسم؟
از دیروز مغزم قفل شده است. من که کلامی برای بیان درد خودم ندارم چگونه میتوانم بیانگر درد مادران عزاداری باشم که منتظر «رافت اسلامی» دادگاههای بلخ » جمهوری اسلامی بوده اند که به ناگاه از بوقهای تبلیغات حکومت ظلم و جور خبر دهشت انگیز به دار آویختن فرزندانشان را شنیده اند.
فرزاد, علی, فرهاد و مهدی چه فرقی با نیمای من دارند و شیرین چه تفاوتی با زیبا.؟
دلم پر درد است از این آدمکشان, از صدر تا ذیل.
ننگتان باد که هنری جز کشتن بیگناهان ندارید.
و یادتان نرود شعار روزهای انقلاب را:
با کفر می شود حکومت کرد اما نه با ظلم.
ننگتان باد که روی شاهان قاجار هم سفید کردید!
2010/03/10 بدست محمد افراسیابی
سلام
عمو جان گویا فراموش کرده اند یا خودشان را به فراموشی زده اند که این دومی محتمل تر است می تازند وترک تازی می کنند پایان شان را که همراه با سعادت مردم ایران زمین باشد آرزومندم.
عباس جان!
نه فراموش کردهاند و نه خودشان را به فراموشی زدهاند. این طبع دیکتاتور است و شیوهی خودشیفتهگان عاشق قدرت. شوربختانه مداواپذیر هم نیستند. درست مانند شاه و دیگر شاهان ما و حاکمان کمونیست مسلک. فقط زمانی متوجه اشتباه خود میشوند که پایههای قدرتشان سست شده است.