مروز روز وبلاگستان است، وبلاگستانی که اگر برقاش میرفت عزا میگرفتیم که ای وای چه کنیم که از بروز شدن دوستان بیخبر ماندهایم.
در نوشتهی پیشینام خبر از مرگ دوستی فرهیخته و هنرمندی بس متواضع و معلمی ارجمند دادم که مدتها سوگوار از دست دادناش بودم/هستم و امروز در غم آن شور و شوق گذشتهی وبلاگستانم و تلاشی که همه مان برای بهتر شدن و پایداریاش میکردیم. ساعتها از این وبلاگ به آن وبلاگ میرفتیم تا مطلبی خوبی بیابیم، قلم روان تازهای کشف کنیم و آن را در بلاگ نیوز برویت عام برسانیم.
اما آنروزهای رفته بیبرگشت است بهمان سان که بازگشت عربعلی شروه به زندهگیة ناممکن است.
اما این رسم روزگار است. تازه جای کهنه را میگیرد مگر نه اینکه همه چیز مردنی است. روزی خورشید هم خواهد مرد اما تا خورشید زندهاست باید زندهگی کرد!
وبلاگستان اگر چه خاموش است اما اثرات آن روشن است. مگر نه اینکه همین آشنائیهای مجازی ما حاصل همان وبلاگستان تقریبن خاموش است؟ آشنائیهایی مبدل به دوستی شد. و الا من کجا و شما کجا، در این جهان بی در و پیکر؟
اگر وبلاگستان نبود که ما دسته جمعی و در عرصهی این جهان پهناور، در مرگ ناگهانی «حمیدو»کاپیتان میداف به سوک نمینشستیم و در غم از دست دادن حسن نویسندهی وبلاگ «خدا بیامرز» آنچنان سوگوار نمیشدیم.
اگر وبلاگستان نبود من نه از دوست بهائی گمشدهام خبری مییافتم نه با دختر آن امام جماعت مسجدمیرزا تقی همدان، که انحصارطلبان، نامردمانه مسجد را از او گرفتند، با خبر میشدم. اگر وبلاگستان نبود من از همسایهی خود که امروز نویسندهی بنامی است خبری نمیگرفتم، حسین درخشان را نمیشناختم که همتی کرد در رواج وبلاگستان فارسی.
اگر وبلاگستان نبود ما یکدیگر را نمیشناختیم تا در فیسبوک دو باره گرد آئیم. اگر وبلاگستان خاموش است چه باک که وبلاگرها فریاد همبستگیشان با مردم آزادیخواه وطن در بند، بلند است.
باقی بقایتان!
سلام
ایا درست خواندم کاپیتان میداف درگذشت؟ خیلی حیف شد.
با اینکه ایشان را نمشناختم ولی به گفته شما که بسیار هم درست است به واسطه این وبلگ
انسانها احساس نزدیکی میکنند.
روحش شاد
پاسخ:
بله شوربختانه کاپیتان میداف یکسال و اندی پیش رفت و روی در نقاب خاک کشید. جایش در قلب بسیاری از ما بلاگرها خالی است. من هم او را ندیده بودم اما بارها و بارها با هم تلفنی مکالمههای بس طولانی داشتهام.
عمو اروند