چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالم؟ که از ماست که بر ماست!
2008/08/09 بدست محمد افراسیابی
در انتظار رسیدن دوستم کنارهی یکی از خیابانهای شهرک غرب ایستاده بودم. در برابرم دخترک داخل ماشین که در سایهی درختی پناه گرفته بود، با تلفن همراهش به گپ مشغول بود. بیخبری او از پیرامون خویش حاکی از آن بود که دل میداد و قلوه میگرفت که بحثی در آن نیست که حق اوست.
پوشش او و ماشین پراید تازهاش، نشانگر این بود که دستش به دهانش میرسد.
دوستم آمد. از کنارهی ماشین گذشتیم. دو تخممرغ شکستهی افتاده در پشت ماشین او که در خطی موازی قرار داشتند، توجه مرا جلب کرد. تخممرغها را به دوستم نشان دادم و گفتم:
نیگا کن! چه تصادفی! مثل این که هر دو تخممرغا رو دستی در اونجا شکستن.
دوستم نگاهی به تخم مرغهای شکسته کرد و گفت:
بله، حدست درسته. اونا رو را دستی و عمدی اونجا گذاشته تا ماشینش خانم از روشون رد شه. تعدادشونم نه دو تا که چارتاس. خوب نیگاه کن! دو تاشون پشت چرخای جلوئیه.
دوستم درست میگفت. دو تا از تخم مرغها هم در پشت چرخهای جلوی اتومبیل بود و هر چهارتا لاستیکهای اتومبیل نیز آلوده به تخممرغ.
دوستم اضافه کرد:
ماشین طرف باید تازه باشه. او میخواد ماشینهش از چش حسود در امان باشه. به همین علتم هس که میبینی زیر هر لاستیکی یه دونه تخم مرغ گذاشته تا با ماشینش از رو تخم مرغا عبور کنه. همین که صدای خرد شدن تخم مرغا را بشنوه میگه «چشم حسود کور!»
گفتم:
پس همان داستان «بیمهی ابوالفضل» است که بعضی از رانندههای بیابانی در پشت کامیون یا کامیونتها خویش مینویسند.
دوستم جواب داد:
تقریبن! ولی من فکر میکنم موضوع فرق داره. در اونجا توکلی هست ولی در اینجا همهاش خرافهس.
نگاهی به دخترک کردم. هنوز مشغول صحبت بود. قیافهاش اصلن به قیافهی رانندههای بیابانی بیسواد نمیخورد. برعکس مثلن با کلاس بود و به نظر میرسید که از تحصیلات خوبی هم باید بهرهمند باشد.
من هیچ رابطهی منطقی میانهی شکستن تخم مرغ و راهبندی از «چشمزخم خوردن» نیافتم. اصولن «چشمزخم» یعنی چه؟
اصولن نمیفهمم چرا اگر ناداری با چشم حسرت به ماشین دارایی نگاه کند باید چشم او کور شود؟
و آیا اصولن در نگاه حسرتبار فرد فقیر میتواند آن چنان نیروی تخریب کنندهای وجود داشته باشد که اتومییلی را درهم بکوبد، هواپیمایی را ساقط کند و یا خانهی چند طبقهای ویران سازد؟
نمیشود تصور کرد که یک دیپلمهی امروزی در دوران تحصیلش با مقولهی «علت و معلول» برخورد نکرده باشد. اگر اینطور باشد سوال من این است که اگر آن دختر خانم با این مقولهی فلسفی مواجه شده است، پس چرا برای پیداکردن علت تصادف اتومبیلها به نیروی خرد خویش مراجعه نکردهاست. و اگر کرده است پس به چه دلیل به این خرافه پناه برده تا اتومبیلش را با این روش غیرمنطقی از بر.ز صدمات احتمالی بیمه کند؟
شرط اصلی فرار از تصادف به باور من و در وحلهی نخست «مراعات دقیق قوانین رانندهگی است» و راه جلوگیری از ضرر و زیان مالی احتمالی در اثر تصادف، بیمه کردن خودرو است نزد یکی از شرکتهای بیمه، نه عبور از روی تخم مرغ و گفتن چشم حسود کور!.
پینویس
چند روز بعد این حادثه، احمدینژاد برندهی انتخابات اعلام شد.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
نوشته شده در دیدار از وطن | ۱ دیدگاه
این جمله به نظر من خیلی جالب است:
نمیفهمم چرا اگر آدم نداری به ماشین شخص دارایی از روی حسرت نگاه کند باید چشم او کور شود؟