این نوشته را روز جمعه بیست و هفتم خرداد ماه ۱۳۸۴ در( اینجا ) منتشر کردم. متاسفانه تلاش ما در آن روز بینتیجه ماند و در دور دوم انتخابات «چنانکه افتد و دانی» احمدینژاد از توی صندوقهای رای سر بدر آورد. رقبایش، رفسنجانی شکایت بخدا برد و کروبی انگشت حیرت بدندان گرفت که چرا خواب را بر نظارت بر شمارش آراء ریخته شده در صندوقها، ترجیح داده است.
احمدینژاد رئیس جمهور شد و آن بر سر ملک و ملت آورد که شاهدش هستیم. فکر کردم دوباره این نوشته را منتشر کنم شاید نیشتری شود برای زخم ناسوری که احمدینژاد و یارانش بر بدن ایران و ایرانیان وارد کردهاند.
من با توجه به اعمال غیر قانونی و دور از انصاف شورای نگهبان در رد صلاحیت بسیاری از کاندیداهای ریاست جمهوری، قصد داشتم از إعمال حق قانونی خودم اعراض نموده (شرکت در انتخابات حق است نه تکلیف) و در انتخابات شرکت نکنم. اما با تأیید دوباره فراقانونی آقایان معین و مهرعلیزاده، خواندن بیانیهی و برنامهی کار آقای دکتر معین، گوشکردن به بخشی از سخنرانیهای انتخاباتی ایشان و بحث و تحقیقات، به این نتیجه رسیدم که از این فرصت بدست آمده باید حسن استفاده را کرد. چرا که در میدان بازی سیاست باید قدرت مانور داشت. از هر عقبنشینی رقیب نهایت حسن استفاده را نمود و جای خالی او را پر کرد. اگر ما این کار را نکینمٰ، رقیب سیاسیمان در اولین فرصت، نه تنها گام عقبرفته را جبران خواهد کرد که با استفاده از نبود ما در میدان رقابت سیاسی قانونی و مشروع، به حذف ما از صحنهی سیاسی کشور اقدام خواهد کرد.
مگر نتیجهی عملی عدم شرکت برخی از مردم در انتخابات شورای شهر تهران و دورهی هفتم مجلس شورای اسلامی این نشد که ادارهی کلانشهر تهران به «اصولگرایان» سپرده شود و دگماتیستهای اسلامی اکثریت را در مجلس به دست گرفتند.
آیتالله جنتی در یکی از سخنرانیهایش آشکارا شکر کرد که دیگر به هنگام باز کردن پیچ رادیو، دلش نخواهد لرزید. چرا که دست اصلاحطلبان از تریبون مجلس دیگر کوتاه شده است، یعنی همان کاری که قدرتمداران در پیاش بودند. اگر چه آقای خاتمی با آن حمایت بیست میلیونی مردمیاش و اکثریت مجلس اصلاح طلبان در دام اصولگرایان گرفتار شد و چون گربهی پا در پوست گردو کرده، رقیبان قدرت مانورش را گرفتند و شورای نگهبان بسیاری از لوایح تصویبی مجلس اصلاحطلب او را وتو کرد، ولی پرچم اصلاحخواهی مردم افراشته نگاهداشته شد و سخنان نمایندهگان اصلاحطلب، پرده از کارهای غیر قانونی قدرتمداران، برداشت و رئیس معمم مجلس اسلامی از پشت تریبون مجلس فریاد زد «نکند به این یکی هم واجبی به خورانید»!
و این دیگر حرف ضد انقلاب و مخالفین اسلام نبود. این نوع بیانات که از دهان بسیاری افراد که در مسلمانیشان نزد مردم کوچهوبازار شکی نیست، به مثابه سقوط تشت رسوائی مدعیان اصولگرائی است.
در صداقت و آزاداندیشی خاتمی شکی نیست و اعتقاد دارم که او میخواست دستِ دراز این قدرتمداران را از دامن قدرت کوتاه کند. در آن ایام کارهای بسیاری هم شد و مردم ما، بانیان اصلی به قدرت رسیدنِ اصلاحطلبان اسلامی واقف بر این امر هستند. دل خوری آنان از عدم انجام مواعید دادهشده است، نه رویگردانی از اصلاحطلبی. چارهی این دلسردیها با پشت کردن به اصلاحطلبان حاصل نمیشود که بر عکس باید ثبات قدم داشت و با استفاده از راههای قانونی از اصلاح طلبان پشتبانی نمود. نرفتن پای صندوق رای، به باور من باز گزاردن میدان برای رقیب است.
تجربهی انتخابات پیشین را فراموش نکنیم و از یاد نبریم که در دورهی ششم، مجلس بلندگوی اصلاحطلبان بود و حرفهای نمایندهگان مردم از تریبون مجلس در سراسر دنیا پخش میشد. زندانیان سیاسیٰ مهر سکوت شکستند و از آنچه در ایام بازداشت بر سر آنان آمده بود بیمهابا سخن گفتند. کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی، به وظایف قانونی خویش عمل کرد و با بازرسیهای خود، مُحِّق بودن شاکیان و صحت ادعای آنان را از اعمال غیرقانونی و خودسرانهی مخالفین اصلاحات، اثبات نمود. تشت رسوائی زورمندان و زورگویان به زمین خورد و صدایش گوش فلک را کر کرد.
خاتمی و دولتش ضعفهائی داشتهاند که نمیشود منکر آن شد. ولی بیشتر اعضای دولت او نه آلودهگی مالی دارند و نه آلودهگیهای دیگر. تنها جرم آنان آزاده بودن آنان است. وصول به دموکراسی کار یک شبه نیست، پروسهای دراز مدت است. ما باید اصول آن را یاد بگیریم. باید از خودمان شروع کنیم. قر زدن و ایراد گرفتن درست همان مصداق «کنار گود ایستادن و لنگش کن! گفت است»و
ما نیازی به دیکتاتور عادل نداریم. در تمام تاریخ مُدّون بشری، نشانی از دیکتاتور عادل نیست. از این به بعد هم نخواهد بود.
مبلغان این تئوری، فریبکارانی بیش نیستند. مبلغان جامعهی آرام «جامعهی آرامی که امثال رضاشاهها، پینوشهها و سالازارها با قتل و زندان و شکنجه آزادیخواهان در دورهی کوتاهی بپا کردند» به محض سقوط قلدر، در هم ریخت و آتشها دوباره زبانه کشید.
البته در این میان فرصتطلبان نیز همیشه دست به کار شدهاند و با تجهیز چاقوکشانی چون شعبان بیمخ و … بر هرج و مرج موجود و ایجاد ناامنیها افزودهاند تا محیط را برای اسقرار مجدد دیکتاتوری آماده کنند.
این آزادی مختصر به دست آمده حاصل حکومت اصلاح طلبان است که با رای ما به قدرت رسیدند. اِعراض از استفاده از حق قانونی شرکت در انتخابات، پشتپا زدن به آرمان آزادی خواهی و مخالف شیوهی دموکراسی است.
ما نیازی به قلدر نداریم. ادارهی کشور ما باید به دست افرادی سپرده شود که خود را در مقابل مردم مسئول بدانند و کارها را از بالا و با صلاحدید «از ما بهتران»حل و فصل نکنند.
من بیانیهی دکتر معین را موبهمو خواندهام و برنامهی کار دولتش را نیز. من به برنامهی کاری او رای میدهم. با این اعتقاد که در صورت پیروزی او، مخالفین عقیدتیش ساکت نخواهند نشست و چوبها لای چرخش خواهند گذاشت. و ایمان هم دارم که اگر پیروز شود، در دورهی چهارسالهی حکومت او و همفکرانش ایران گلستان نخواهد شد. ولی در این باورم که پایههای دموکراسی ضعیف کشور ما مسلمن تقویت خواهد شد و در دورههای بعدی یاران بیشتری پیدا خواهیم کرد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟